سلامـــــــــ

خوبین؟

دیروز بهترین روز بود.زنگ اول بود منو زهرا نشستیم رو سکو مدرسه.

ریحانه هم که گفتم با ما قهر بود.

داشتم با زهرا حرف میزدم.منو زهرا هم از ریحانه خجالت میکشیم.حالا ریحانه اود از بغل سکو رد شد.من رومو اینور کردم وگرنه آب میشدم.

بعد یه لحظه برگشتم رو به ریحانه کردم دیدم دستشو درآورد بای بای کرد بعد لبخند زد.منو باید میدیدین.دلم می خواست جیغ بزنم.

بعد زنگ آخر رفتیم نماز خونه ریحانه اومد.زنگ خونه که خورد من رفتم سوار سرویس شدم گفتم دیرم میشه ولی زهرا موند.دو ساعت داشته با ریحانه حرف میزده.

ریحانه هم گفته دوسته:)

امروزم یه روز معمولی بود.ولی دیروز شوکه شدم ریحانه رو اونطوری دیدم.نه به قبلا نه به دیروز.

اینقدر خوش حال شدیم که نگو.

بعد با منا هم قهریدم ... .دیگه باهاش رفت و آمد نمیکنم...

خلاصه دیروز بهترین روز سال بود.

سلام.خوبین؟؟

بلاخره اومدم

از وقتی با منا و نگین دوست شدم خیلی خوش میگذره.

آقا اینقد تو مدرسه حال میده.جاتون خالی.میخندیم و مسخره بازی درمیاریم .

سر درس فارسی منو زهرا از اینور کلاس با هم حرف میزدیم.:)))))

بعد ما میخوایم بریم اردو.اون کلاس میگه بریم شهر بازی.ما میگیم بریم سیرک.خلاصه اونا میرن شهر بازی ما میریم سیرک.

خیلی هم عالیD:

بعد اینم بگم که شنبه امتحان علوممممممم:(((((

یک ضد حالی خوردیم.

آقا 1 شنبه پای دوستم رفت زیر ماشین بچه ها اومدن یک کلاغ چهل کلاغ میکنن.من فک کردم پاش قطع شد بدبخت.

تازه امروز اومده میگه نشکسته ولی آتل بسته .آقا از منو شما هم سالم تر بود.میدوئید تو راهرو.

میگه اینقد حال داد تو آمبولانس:)

خب دیگه بابای